رمان بوی عاشقی ❤️. پارت 1
بوی عاشقی ❤️ #پارت _1 کت :پنجه ی برنده. ليدی: دیگه بد جنسی کافیه، فقطشه که شرارت خنثی بشه،گرفتمت. خداحافظ پروانه کوچولو. کفشدوزک معجزه آسااااا. کت ولیدی :بزن قدش. کت :خوب بانوی من، من دیگه باید برم. لیدی :منم باید برم. کت:راستی امشب میای. لیدی :ببخشید ولی به دوستم قول دادم شب برم پیشش بمونم. کت:اووو چه بد، خداحافظ بانوی من. لیدی توی دلش:خداحافظ پیشی من نویسنده :لیدی باگ رسید خونه و به حالت عادی برگشت و به تیکی غذا داد و روی تختش دراز کشید. تیکی :مرینت چرا قبول نکردی شب بری پیش کت نوار (نکته:مرینت روی تختش دراز کشیده ولی خواب نیست). مری:مگه دروغ گفتم باید شب برم خونه آلیا پروژه مدرسه رو تموم ...