رمان بوی عاشقی ❤️ پارت 2
بوی عاشقی ❤️
پارت 2
مری و تیکی :خخخخخ😂
_ادرین
پلگ :آدرین؟ تو چرا همش میخوای پیش لیدی باگ باشی؟
آدرین : متوجه نیستی اون زندگیمه
پلگ :تا وقتی که کممبر به این خوشمزگی و جیگری داری دیگه نیار به لیدی باگ هم نیست
آدرین :اه پلنگ، اشتهام کور شد.
_ساعت 6عصر
مری:تیکی بجب دیرمون میشه
~تیکی رفت توی کیف مرینت و مرینت هم رفت خونه آلیا.
آلیا :هی سلام خوش اومدی بیا تو
مری :ممنون
آلیا :خیلی خوب کردی که مثل دفعه های پیش تنهام نگذاشتی وگرنه نمیدونستم چجوری باید این پروژه رو تموم کنم.
مری:من کی تنهات گذاشتم!
آلیا :خخخ، فقط داشتم باهات شوخی میکردم
مری:آلیاااااااا😤اصلا کار خوبی نکردی
آلیا :خیله خوب بابا غلط کردم تو منو نخور
مری:خخخخخ، منم داشتم شوخی شوخی میخوردمت😜
مری وآلیا :خخخخ😂
آلیا :خوب من برم چایی بیارم
مری :چه عجب ممنون لطف میکنید دهنم خشک شد
آلیا :مزه نریز نمک دون
مری :راستی خانواده تشریف ندارن؟
آلیا :نه چند روز رفتن مسافرت من
موندم
مری:تنها؟
آلیا:آره برای همین گفتم بیای
مری:چقدر خوبه من شب اینجا میمونم، این چایی چیشد
آلیا:خخخ گذاشتم آب جوش بشه
~در همین موقع صدای زنگ در اومد
مری :قرار بود کس دیگه هم بیاد
آلیا :آره، نکنه یادت رفته که نینو و آدرین هم گروهی
مرینت :چی 🤯وای اصلا یادم نبود
آلیا:از دست تو دختر
~آلیا درو باز کرد
نینو و آدرین :سلام
آلیا :سلام بیاید تو
آدرین :سلام مرینت
نینو :سلام مرینت
مرینت :سلام خوبید
آدرین :ممنون مرینت تو خوبی
مرینت :منم خوبم، تو خوبی نینو
نینو :چرا خوب نباشم وقتی کبوتر عاشق رو میبینم
قیافه مرینت آدرین :😳
~~ادامه دارد......